سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نظرمن

کمبود نقدینگی در سال حمایت از تولید ملی

به تازگی در بررسی وضعیت اقتصادی کشور به مورد خاصی برخورد می کنیم به نام کمبود نقدینگی ! وضعیت خاصی که از تولیدکنندگان بزرگ و کوچک تا فروشندگان جزء رو هم شامل شده و وضعیت کسب و کار رو در سال تولید ملی داره خرابتر میکنه . کارشناسان دلایل مختلفی رو برای این کمبود اعلام می کنند که از  افزایش هزینه های تولید تا افزایش نرخ بهره بانکی و تحریمها و ... رو میشه ارایه داد . از نظر اقتصادی به این وضعیت رکود تورمی میگویند ، یعنی گرانی کالا ها و خدمات و کاهش قدرت خرید که منجر به عدم خرید کالا و خدمات میشه که همین مسئله به رکود و کاهش تولید می انجامد ،  یعنی درست بر خلاف اهداف تعیین شده برای امسال . مشکل اصلی مسئله حتی اینم نیست ! مشکل اینه که اگر بخواهیم برای جبران کمبود نقدینگی به افزایش حجم پول و یا افزایش میزان تسهیلات بانکی اقدام کنیم ، باز تورم افزایش پیدا میکنه ! و همین امر باز به افزایش نقدینگی و ... اینجاست که به دور باطلی دچار میشیم که سال 1390 هم به ان دچار شدیم و همه از عواقب آن آگاه هستند . حالا برای کاهش اثرات این موضوع تنها راهکار افزایش تزریق دلار به بازار برای جلوگیری از افزایش آن و از بین بردن فاصله دلار دولتی و آزاد است که به نظر میرسه نظر بانک مرکزی هم همینه ولی باید امیدوار باشیم این موضوع اینقدر کش پیدا نکنه که سال تمام بشه و هیچ حمایتی از تولید ملی هم نشده باشه .


رکود یا آرامش

امروز یکی از دوستان اشاره ای به رکود فراگیر در اقتصاد کشور داشت . گفتم : منظورت کدام رکوده ؟ گفت : مگه نمی بینی ؟ از بورس گرفته تا سکه و ارز ومسکن و ... همه از اول سال منتظر نتیجه مذاکرات ایران و 1+5 بودن که اونم به هیچ نتیجه ای نرسید . حالا باید ببینیم از این به بعد چی میشه ؟ گفتم : اولا اینکه میگی همه نشستن تا نتیجه مذاکرات روشن بشه مربوط به همه نیست و فقط یه عده آدم سرمایه دار منتظر هستن . دوما تو هنوز معنی رکود و نمی دونی . رکود در اقتصاد یعنی کالایی که ساخته میشه خریداری نداشته باشه و منجر به تعطیلی کارخانه ها بشه ، همانطور که در غرب شده ، ولی تو کشور ما همه کارخانجات اصلی در حال کار هستن و همه مردم نیز در حال خرید می باشن . گفت : پس تو میگی الان وضع اقتصادی ما چطوریه ؟ گفتم : همه چی آرومه !


... چرا به چشم من نمیاد ؟

امروز یکی از همکاران که تازه از سفر برگشته بود می گفت : چرا اینقدر سازندگی ای که در کشور در طول مدت 24 سال گذشته در کشور انجام شده به چشم من نمیاد ؟ گفتم : شاید به خاطر اینه که خوشی زده زیر دلت ؟ گفت : یعنی میگی وضع من الان خیلی خوبه و من نباید به وضع خودم ایراد بگیرم ؟ گفتم : تو نسبت به دیگری که هنوز شغل مناسبی برای خودش پیدا نکرده و ازدواج نکرده و خونه ای نداره ، خوب وضع بهتری داری . گفت : درست . ولی منظور من این بود که با تمام این احوال ، وقتی که من حقوق مکفی نگیرم و نتونم از پس انتظارات زن و بچه بر بیام ، بازم وضع خوبی ندارم . ما حتی نسبت به کشور های دیگه که وضع اقتصادی مون خیلی بهتره و رتبه 17 اقتصاد دنیاییم ، پس چرا باید وضع حقوق ها اینقدر بد باشه که نتونیم پس انداز کوچیکی برای یه مسافرت عادی داشته باشیم ؟ حتی کشوری مثل چین هم که رشد اقتصادی بالایی داره ، وضع مردمش هر روز به واسطه همین رشد اقتصادی بالا بهتر میشه. گفتم : یعنی میگی با داشتن خونه ام نمی تونی مقدار کمی پس انداز داشته باشی ؟ گفت : نه  گفتم : پس واقعا هم نباید پیشرفت کشور به چشمت بیاد . 


نیمی ز تمام بدنم اقساطی است

 آیا تاکنون به این موضوع فکر کرده اید که اگر بانکها وامی جهت خرید خانه و ماشین به مردم نمی دادند و یا مردم دسته چک و سفته و ... نداشتند برای خرید اقساطی چه اتفاقی در بازار می افتاد و چقدر تورم کاهش پیدا می کرد . شعر زیر نحوه تامین هزینه های زندگی نه فقط در ایران بلکه حتی در کشورهای غربی را نشان می دهد .

از بخت بدم رخت تنم اقساطی است

پیجامه‌ام و پیرهنم اقساطی است

هر چند که بینی به برم رخت و لباس

از جیبم و تا به دامنم اقساطی است

پا تا به سر خود ار کنم خوب نگاه

هر جا که نظر بیافکنم اقساطی است

هم کیف و کمربند من از دم قسط است

هم چارقد و کفش زنم اقساطی است

از عینک و از عصا و مسواکم تا

دندان میان دهنم اقساطی است

مسکین چه خوری غبطه به این احوالم

پوشاک و خوراک و مسکنم اقساطی است

از ماسه و از خاک و گچ و سیمانم

تا آجر و تا به آهنم اقساطی است

دیری است که عمرم به ره قسط گذشت

عمری‌ است همه خریدنم اقساطی است

از مرگ نمی‌ترسم و می‌ترسم از آنک

گویند بهای کفنم اقساطی است

بی‌شک که در آن روز و در کندن قبر

حق‌العمل قبرکنم اقساطی است

هم آن‌که کند تکیه به من اقساطی است

هم آن‌که بر آن تکیه زنم اقساطی است

من زنده به داروی سراسر قسطم

نیمی ز تمام بدنم اقساطی است

«علی زمانی»

فیلمنامه سریال : وضع اقتصادی پس از هدفمندی یارانه ها( 7 )

قسمت هفتم : فردای آنروز در دانشگاه ، یه پسر دانشجوی دیگه با نامزدش درحال صحبت می باشند

نامزدش : عزیزم ، من خیالم خیلی راحته . پدر تو که ، یه کارخانه داره . هم داره کاره تولیدی انجام میده و هم چند نفر دیگه مثل خود ما هم داریم از حقوق آن زندگی می کنیم . بی خودی هم نگران بالا و پایین شدن بازارهای دیگه نیستیم . اصلا به ما چه ربطی داره که ارز یا طلا یا خونه بالا بره یا پایین بیاد . مواد اولیه تولید ما هم که داره از داخل تامین میشه . خیلی خوبه نه ؟

پسردانشجو : آره ، خیلی خوب بود ...

نامزدش : یعنی چی که خیلی خوب بود ؟ مگه الان نیست ؟

پسردانشجو : آخه پس از هدفمندی هم هزینه های تولید بالا رفت و هم قیمت مواد اولیه بخاطر افزایش ارز بالا رفت ، بخاطر اینکه الان دیگه ما قیمت هرچیزی رو با قیمت جهانی اون مشخص می کنیم ، حالا میخواد وارداتی باشه یا از داخل تامین بشه . الان پدرم زنگ زد و گفت نتونسته چک های کارخانه رو پاس کنه ، برای همین ام می خواد کارخانه رو تعطیل کنه ... من بهش گفتم که میتونه از بانک وام بگیره . ولی گفت با توجه به افزایش نرخ بهره بانکی ، دیگه نمی صرفه از بانک هم وام گرفت .

نامزدش : یعنی به همین راحتی می خواد در کارخانه رو ببنده ؟ خوب از یک طریقی میتونست ماشین آلات کارخانه رو عوض کنه تا هزینه های تولیدرو کاهش بده ؟ الان که دیگه همه از تولید ملی دارن حمایت میکنن ...

پسردانشجو : خودت بهتر میدونی که اگر دولت از سهم تولید ، اعتبار تعویض ماشین آلات رو میداد ، باز میشد امیدوار بود ، ولی آلان همه راهها بسته به نظر میرسه .

نامزدش : یعنی تو هم مجبوری زمان ازدواجمون عقب بندازی ؟

پسر دانشجو : خب دیگه چاره ای نیست .

نامزدش : برو زودتر از جلوی چشمهام دور شو تا چیزی بهت نگفتم . دیگه ام سراغ منو نگیر ، با این همه افاده که ، پدرم کارخانه داره ، پدرم کارخانه داره ..... و همینطور که دور میشد ... پدر م کارخانه داره ، پدرم کارخانه داره ...


فیلمنامه سریال : وضع اقتصادی بعد از هدفمندی یارانه ها(6 )

قسمت ششم : یه دختر و پسر دانشجو بعد از برگشتن از همون دانشگاه ، به خونه ، در حال صحبت کردن با تلفن هستن :

پسر دانشجو : عزیزم ، میدونی چی شده ؟

نامزدش : نه ! چی شده ؟

پسر دانشجو : امروز که با پدرم در رابطه با قولی که بهم داده بود صحبت کردم گفت : شرمنده ام ... اینکه بهت قول دادم تا وقتی درس ات تموم شد ، مغازه رو بزارم در اختیارت تا سرمایه اولیه کارو ، خودت داشته باشی ، هنوز یادم هست . ولی یه اتفاقی افتاده ... طرح تفصیلی جدید تهران که تصویب شده ، خونه ما شده جزء فضای سبز ، مجبوریم خونه رو بفروشیم به شهرداری و برای همین هم من مجبور هستم تا برای خونه جدید یک وامی تهیه کنم ، اگر هم وام بگیرم مجبورم تا از مغازه قسط شو بدم .

نامزدش : خوب پس الان وضع تو هم همچین تعریفی با دیگر دانشجوهایی که امروز با هم درگیر شدن نداره .

پسر دانشجو : تا حدودی میشه گفت ، همینطوره .

نامزدش : پس دیگه نمی خوام ریخت تو ببینم . فردا هم که اومدی دانشگاه به همه میگی که دیگه با من کاری نداری . قطع تلفن ..

پسر دانشجو : صبر کن ... قطع نکن ... شاید بتونم کاری بکنم ...


فیلمنامه سریال : وضع اقتصادی بعد از هدفمندی یارانه ها (5 )

قسمت پنجم : یه دختر و پسر دانشجو که با هم نامزد هستن درحال بازگشت از همون دانشگاه به خانه :

پسردانشجو : امروز دیدی تو زنگ کلاس ورزش ، چه علم شنگه ای بچه ها راه انداخنتد . بیچاره استاد رو بگو که یاد بد بختی هاش افتاد .

نامزدش: آره ، ببنیم تو که از این مشکلات نداری ؟

پسر دانشجو : تو که میدونی من اصلا پولی ندارم تا بخوام سرمایه گذاری کنم .

نامزدش : پس نقشه ات چیه ؟

پسر دانشجو : من اگر بتونم یه پس انداز کوچکی داشته باشم ، می رم توی مسکن مهر دانشجویی سرمایه گذاری می کنم تا شاید صاحب یه آپارتمان بشم .

نامزدش : اوه ، کومبوزه نمیر بهار میاد ، خربزه با خیار میاد . یعنی چند سال می خوای صبرکنی ؟

دانشجوی پسر : راست میگی . ولی میتونیم یه کار دیگه ام بکنیم . الان ازدواج کنیم بعدا بریم سر خونه زندگیمون .

نامزدش : پسر ، تو چقدر زرنگی ! اومدو پس از چند سال که وضعت خوب شد پشیمون شدی ، اون وقت من چیکار کنم .

پسر دانشجو : ببینم ، تو فکر میکنی من چند سال دیگه وضعم خوب بشه ؟ این چه حرفیه که میزنی . با این اوضاعی که من می بینم ، حداقل تا 50 سالگی ام  ، وضع من خوب بشه . حالا فکر میکنی اون موقع هم دیگه حال و حوصله ای برای من می مونه که بخوام دنبال یکی دیگه برم ؟

نامزدش : درسته ، من اصلا فکر اینجاشو نکرده بودم . پس بریم تا پدر و مادرم صحبت کنیم ...

  


فیلمنامه سریال : وضع اقتصادی بعد از هدفمندی یارانه ها ( 4 )

قسمت چهارم : کلاس ورزش درزمین ورزش دانشگاه ، چند دانشجوی دختر و پسر که با هم نامزد هستند درحال گفتگو بودند ، که با مشکلاتی که برایشان پیش آمد همه زمین ورزش را ترک کردند.

استاد ورزش که این وضع رو میبینه سرشو میندازه پایین و میره که لباساشو عوض کنه . بقیه دانشجوها که در حال ورزش بودن میگن : استاد شما کجا ؟ میگه : با وضع موجود دیگه منم باید برم سر به بیابون بزارم . دانشجوها میگن : از شما بعیده . شما که نمی خواهید ازدواج کنید ؟ این مشکلات برای ما جوان هاست . شما که زندگیتونو دارید که نباید از این مشکلات داشته باشید . استاد میگه : من امسال بچه مو می خوام بفرستم مدرسه . هزینه های مدرسه غیر انتفاعی رو که میدونید چقدره ؟ حالا تازه به بچه ام قول داده بودم وقتی خواست مدرسه بره منم یک ماشین میخرم . حالا هم هزینه مدرسه هم قیمت ماشین آنقدر گرون شده ، که منم از عهده آن بر نمی آم .


فیلمنامه سریال : وضع اقتصادی بعد از هدفمندی یارانه ها ( 3 )

قسمت سوم : کلاس ورزش درزمین ورزش دانشگاه ، چند دانشجوی دختر و پسر که با هم نامزد هستند درحال گفتگو می باشند :

دانشجوی پسرسوم: بچه ها منم تصمصیم گرفتم زمان ازدواجمو عقب بندازم .

نامزدش : برای چی ؟ چرا قبلا چیزی به من نگفتی ؟

دانشجوی پسر سوم : آخه عزیزم ترسیدم از دستم ناراحت بشی . میدونی من تا همین پارسال که رفتم سرکار ، فکر می کردم با حقوق 700 ، 800 هزار تومن میشه یه زندگی رو شروع کرد .

نامزدش : خوب مگه الان نمیشه ؟

دانشجوی پسرسوم : خوب با این افزایش قیمتهایی که بعد از هدفمندی پیش اومد ، دیگه این پولا که پول نیست . برای همین هم مجبور شدم ، اونکار رو ول کنم تا ببنیم چی پیش میاد .

نامزدش ( با عصبانیت ) : وایستا ببنیم ، این بود که اینقدر ادعا می کردی من اقتصاد خوندم . چرا همون موقع نرفتی یه شغل درست و حسابی پیدا کنی و منو سر کار نذاری .حالا من جواب پدر و مادرمو چی بدم .... فرار پسر از زیر ضربات دختر ...

 


فیلمنامه سریال : وضع اقتصادی بعد از هدفمندی یارانه ها ( 2 )

قسمت دوم : کلاس ورزش درزمین ورزش دانشگاه ، چند دانشجوی دختر و پسر که با هم نامزد هستند درحال گفتگو می باشند :

دانشجوی پسردوم: بچه ها من می خوام زمان ازدواجمو عقب بندازم .

نامزدش : برای چی ؟ چرا قبلا چیزی به من نگفتی ؟

دانشجوی پسر دوم : آخه عزیزم ترسیدم از دستم ناراحت بشی . میدونی چون سرمایه ای رو که برای رفتن به ماه عسل به خارج از کشور کنار گذاشته بودم ، الان دیگه با افزایش قیمت دلار کفاف نمیده .

نامزدش : خوب مسئله ای نیست ، می تونیم یه مسافرت داخلی بریم .

دانشجوی پسراول : چه خوب ، پس تو هم راضی هستی ... ولی یه اشکالی پیش اومده ... اونم اینه که هزینه تورهای داخلی هم به همین علت آنقدر افزایش پیدا کرده که حتی نمی تونیم یه مسافرت داخلی هم بریم .

نامزدش ( با عصبانیت ) : وایستا ببنیم ، این بود که اینقدر ادعا می کردی من اقتصاد خوندم . چرا همون موقع نرفتی ارز بخری تا اینقدر ضرر نکنیم .حالا من جواب پدر و مادرمو چی بدم .... فرار پسر از زیر ضربات دختر ...