سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نظرمن

بود و نبود جنبش عدم تعهد

جنبش عدم تعهد بعد از پایان جنگ جهانی دوم و از طرف کشورهایی که از استعمار کشور های بزرگ خارج شده بودند به وجود آمد و دلیل آن هم عدم تعهد این کشور ها به بلوک شرق و غرب بود . تا در جنگ سردی که بین این دو بلوک وجود داشت خود را بی طرف نشان دهند . پس از فروپاشی بلوک شرق و استقلال کشورهای تحت سلطه شوروی سابق ، شرایطی در جهان به وجود آمد که آمریکا خود را قدرت برتر جهان معرفی نمود و جهان را تک قطبی اعلام کرد . این موضوع منجر به تلاش سایر کشورها از جمله اروپا و چین گردید که با این موضوع به مخالفت برخیزند . در حال حاضر با توجه به تحولات اقتصادی که در امریکا و سپس در اروپا و چین به وقوع پیوسته ، می توان اینگونه نتیجه گرفت که امریکا دوباره در حال خارج از شدن بحران و احیای امپراطوری و تک قطبی کردن جهان است . در همین حال تشکیل اجلاس جنبش عدم تعهد در تهران فرصت خوبی است برای اینکه این جنبش راه و مسیر خود را در رابطه با همراهی با سیاستهای یکجانبه امریکا در برخورد با کشورهای مستقلی مثل ایران و سوریه  ، و یا عدم همراهی با این کشور بخصوص در رابطه با تحریمهای این کشور بر علیه ایران ، مشخص نمایند . بودن یا نبودن مسئله این است ! جنبشهایی در جهان قادر به ادامه راه خواهند بود که بتوانند برای خود راه و هدف آرمانی داشته و برای رسیدن به این هدف از جان مایه بگذارند . نمی توان هم متعهد نبود و هم زیر یوغ استعمار امریکایی رفت .


اروپا و چین در برزخ آمریکا

از زمانیکه ارزش دلار آمریکا با ایجاد بحران در اقتصاد این کشور به میزان زیادی از بین رفت و کشورهای زیادی برای از بین نرفتن ارزش داراییهای خود اقدام به حذف دلار از سبد ارزی خود گرفتند ، آمریکا با ایجاد یک سری از اقدامات تصمیم به بازسازی اقتصاد خود گرفت که نتیجه ان را هم اکنون در اقتصادهایی نظیر اروپا و چین میتونیم ببنیم . در اصل کاری که آمریکا کرد تبدیل دلار از یک پول بی ارزش به یک پول ارزشمند بود . این سیاستها منجر به این موضوع شده که بحران خود را به رقبای این کشور منتقل کرده و حالا به آنها راهنمایی میده که برای فرار از این بحران چه سیاستی رو در پیش بگیرن ! این وابستگی اقتصادی که بین کشورهای جهان به خاطر ایجاد سازمان wto و دهکده جهانی به وجود آمده یکی از اثراتش همین نا نظمی هایی که در اقتصاد جهانی به وجود میاد . حالا ما هم مثل سایر ملل دنیا همه تلاشمون اینه که به این نظم نوین اقتصادی بپیوندیم و از رهگذر ان به رشدهای اقتصادی بالا و توسعه دست پیدا کنیم ! رشدی به شکل کشور چین با آن همه وابستگی به صادرات که اگر روزی جنسی رو از مون نخریدن صنایع مون از کار بیفته و حتی با افزایش مصرف در داخل کشور نیز نتونیم صنایع مون رو سر پا نگه داریم . اینجاست که می بینیم تحریم چرا به کشور ما هنوز آسیب چندانی نتونسته وارد کنه و اقتصاد مقاومتی در سال 1391 ما را از این بحران های کذایی می رهاند .


کجایی جنبش ... !؟

در طول تاریخ ، جنبش های مردمی برای مبارزه با شرایط بد اقتصادی و اجتماعی در کشورهای مختلف بروز کرده و اثرات زیادی در اصلاح جامعه و زندگی اقشار مختلف مردم گذاشته است ، که به عنوان مثال می توان از جنبش تریاک در کشور چین و جنبش تنباکو در ایران ، نام برد . از سال گذشته با توجه به وضعیت بد اقتصادی و اجتماعی که در کشور آمریکا رخ داد جنبش هایی تحت عناوین جنبش تی پارتی و جنبش 99 در صد پدیدار گردید که در آغاز با استقبال مردم روبرو شد . ولی از مدتی قبل دیگه از این جنبش خبری به گوش نمی رسه ! و به خصوص هم اکنون که به انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا نزدیک میشیم و این جنبش باید بیشتر فعالیت کرده و مردم را به سمت مبارزه با وضع موجود در آمریکا ( میزان بدهی دولت به 7/16 تریلیون دلار رسیده) و ایجاد اصلاحات اساسی در نظام لیبرالی و سرمایه داری ، سوق بده ، نبود این جنبش به طور آشکاری از نبود حمایت مردمی از آن ناشی میشه . اینکه چرا مردم با این جنبش همراهی نکردند ، به این موضوع بر می گرده که این جنبش فقط به وضع موجود و ظلمی که از محل سرمایه داران به انها رفته ، پرداخت و نظریه جدیدی برای جایگزینی با نظام حاکم بر کشور ارائه نداد . یعنی میشه گفت : حرفی برای گفتن نداشت ! درسی که ما از این جنبش و جنبش های دیگه می گیریم اینه که ، اگر می خواهیم جامعه امون و اصلاح کنیم و از وضع موجود خوشمون نمیاد ، باید اول با توجه به فرهنگ و آداب و رسوم کشورمون نظریه ای طرح کنیم و سپس از مردم بخواهیم که برای اجرای آن به ما ملحق بشن .

                                     


دیروز ، امروز ، فردا

دو سه ساله پیش برنامه ای از تلویزیون به عنوان دیروز ، امروز ، فردا پخش می شد که خیلی هم مخاطب داشت . توی این برنامه به مسائل سیاسی روز پرداخته می شد و از همه گروه ها برای ارائه نظرات خودشون در رابطه با مسائل مطرح جامعه دعوت میشد . با مسائلی که در سال 88 افتاد به نظر میرسه که دیگه حرفی برای گفتن وجود نداره و حرفها همه یک طرفه داره گفته میشه ! به نظر من با توجه به تحولات پیش امده و سال آخر ریاست جمهوری و ... زمان لازم برای افزایش گفتمان بین گروه های سیاسی برای بازتر کردن فضای سیاسی کشور فراهم شده و در صورتیکه گروه های سیاسی فعال بخوان نظراتشون و به مردم ارائه کنند ، میشه برنامه های خوبی برای قوت قلب دادن به مردم و راهکارهایی که بتوان از آنها برای کاهش التهابات جامعه استفاده کرد ، تهیه کنیم . هم اکنون نیز در سطح جامعه بحث هایی سر انتخابات آینده ریاست جمهوری مطرح است که باعث ایجاد شائبه هایی برای کاندیداتوری افراد خاص بوجود آمده ، این موضوع حتی میتونه در فعالیت های دولت نیز اثر گذار باشه . ولی موضوع مهمتر از شخص کاندیدا ، برنامه هایی که باید برای اداره کشور مطرح بشه !

                                                                                        


مذاکره یا بازی شطرنج !

مذاکره ما با 1+5 از یک بازی فوتبال تبدیل شده به یک بازی شطرنج ، که دیگه از 11 بازیکن تو اون خبری نیست ! فقط این وسط یه سری مهره در بازی هستن که ما باید با اونا ترتیبی بدیم تا دشمن رو به حالت کیش و مات در بیاریم . البته در این وسط شاید چند تا مهره رو هم از دست بدیم ... ولی نتیجه ای که می گیریم مهمتره . باید سعی کنیم اونا بازی رو در اختیار خودشون نگیرن و ما رو به سمت هدفی که دارن نکشونن . هر حرکتی توی بازی باید حساب شده باشه و حرکت بعدی حریف و حدس زد . اگر بازی از دست ما خارج بشه دیگه اونا هستن که بازی رو هدایت میکنن و ما نمیتونیم از گردابی که درست میکنن خارج بشیم . به نظر من ما باید کسی رو به مذاکره بفرستیم که این بازی رو خوب بلد باشه . البته خوشحالیم که مخترع این بازی خود ما بودیم و بلدیم چطور بازی کنیم .


تفسیر در تفسیر ، نتیجه ...

از زمان روی کار آمدن دولتهای نهم و دهم یکی از مشکلات کشور مربوط به تفسیرهایی است که دولت از قانون مصوب مجلس میکنه ، بطوریکه کار ما شده دنبال کردن این موضوع که بالاخره این قانونی که مجلس تصویب میکنه و شورای نگهبان یا مجمع تشخیص مصلحت نظام تایید میکنه ، آیا توسط دولت اجراء میشه یا نه ؟ این که قوانین ما دارای اشکالاتی هست جای شک نداره ! اما اینکه دولت در زمان تصویب قانون نظر خودشو نمیتونه به مجلس بقبولونه ، خودش بحثیه ! این نشون میده که یا کارشناسای دولت دارای توانایی فهم بیان نیستند ، یا اینکه مجلسیها نظر دیگه ای به غیر نظر دولتیها دارند که خود اینم ، یه بحثیه ! ولی مشکل از اینجا برای مردم به وجود می اد که یه عده فکر میکنن این بحثها یعنی اختلاف بین مجلس و دولت ... یه عده دیگه همینطوری نشستن تا از اجرای قانون چیزی عایدشون بشه ... یه عده ایم خودشون و وارد این بحثها میکنن تا بگن ما هم میتونیم نظر بدیم ... حالا من موندمو ...                                                                                                                                                                                             


مجلس نهم ، آیا در روی همان پاشنه می چرخه ؟

بعد از انتخابات مجلس نهم و تغییر حدود 200 نماینده هنوز برای نتیجه گیری از عملکرد مجلس شاید زود باشه . ولی با توجه به حساسیت هایی که در کشور در خصوص سال حمایت از تولید ملی و مذاکرات هسته ای و شاید اجرای تحریم های بیشتر برای کشور به وجود آمده ، انتظار از مجلس نهم بسیار بیشتر از مجلس های قبلی می باشد . اینکه چه کسی و چه تعداد نماینده برای یک کمیسیون مثل برنامه و بودجه انتخاب شوند و یا اینکه برای مبارزه با گرد و غبار اقدام به تشکیل فراکسیون کنیم کاری از پیش نبرده ایم . باید همه نماینده ها جمع شوند  تا بتوانیم بودجه سال 1391 را که سه ماه آن هم گذشت را هر چه سریعتر و با کمک دولتیها و بخش خصوصی اصلاح کنیم . ولی به نظر می رسد تغییر نمایندگان تغییری در طرز فکر مجلس ایجاد نکرده و همان صدایی از مجلس به گوش می رسد که از مجلس قبلی به گوش می رسید . اینکه برنامه های بیست ساله و پنج ساله و سالانه در کشور وجود دارد کافی نیست . باید برای اجرای انها و رسیدن به اهداف قوانین لازم نیز تصویب شود تا بتوان به آن اهداف رسید . ولی به نظر می رسد مجلس فعلی هنوز اهمیت موضوع را درک نکرده باشد .


مذاکره پشت مذاکره ولی نتیجه ... ؟!

این مذاکرات ایران و 1+5 مثل مسابقات لالیگای اسپانیا که همه مردم جهان رو پای تلویزیون مینشونه آنقدر برای مردم دنیا با اهمیت شده که خود ما هم که طرف اصلی مذاکره هستیم داریم از این مذاکرات برای خودمون غولی درست می کنیم که ممکنه درآینده خودمونو قورت بده . برای من خیلی جالب بود که در مذاکرات ایران و 1+5 در بغداد که همه انتظار داشتن ایران بحث تحریم ها رو علاوه بر تایید داشتن حق غنی سازی برای تهیه سوخت نیروگاههای هسته ای مطرح کنه ولی اصلا بحث تحریم رو مطرح نکردیم و فقط به تایید حق غنی سازی پرداختیم و غربیها هم که غنی سازی رو از قبل قبول کرده بودند ( چون اگر قبول نداشتن که اصلا مذاکره معنی نداشت ) فقط اشاره به تعطیلی فرودو و غنی سازی 20%پرداختند و صحبتی از کاهش تحریمها نکردند . از قبل غربیها سیاست خودشون و سیاست چماق و هویج اعلام کرده بودند ولی من نمی دونم چرا در این مذاکرات فقط چماق رو نشان دادند و از هویج خبری نبود ! به نظر میرسه هر دو طرف مذاکره دنبال خریدن وقت هستن . طرف ایرانی می خواد وقت داشته باشه تا شرایط اقتصادی رو آماده کنه تا بتونه تحریمها رو تحمل کنه . طرف غربی هم می خواد وقت بخره تا در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بگه دیدید چیکارش کردم . ولی چیزی که این وسط قراره برای مردم اهمیت داشته باشه اینه که قرار نیست هیچ اتفاق خاصی رخ بده ...!


دور بعدی مذاکرات ...

دیروز از طرف یکی از دوستان دعوت شدم که در جلسه ای شرکت کنم . پیش خودم گفتم ، پس بالاخره وقت به منم رسید تا نظر مو بگم . گفتم : جلسه در خصوص چه مسئله ایه ؟ گفت : چیز خاصی نیست ... جلسه اول دور اول مذاکرات بود ، حالا می خواهیم دور بعدی شو برگزار کنیم و از تو هم می خواهیم دست دونفر رو بزاری تو دست هم . اینکار رو میکنی ؟ کمی مگث کردم و گفتم : باید کمی فکر کنم . گفت : این که دیگه فکر کردن نداره . گفتم : بستگی داره ! گفت : به چه چیزی بستگی داره ؟ گفتم : اینکه بدونم دو طرف مذاکره مرد هستن یا زن ؟ گفت : فکر کن یکی شون زنه و دیگری هم مرد . گفتم : خوب من هیچ وقت حاضر نیستم دست یک مرد رو تو دست یک نامرد بذارم ! دو طرف مذاکره حتما باید مرد باشن و روی حرفشون هم وایستن تا من بتونم بین شون صلح و صفا برقرار کنم . گفت : معلومه حسابی قاط زدی دوست عزیز ! جلسه که مذاکرات هسته ای نیست که تو می خوای مرد و نامرد رو توش پیدا کنی . گفتم : پس چیه ؟ گفت : دعوای بین زن وشوهره ، که میخوایم آشتی شون بدیم . حالا می آی یا نه ؟ گفتم : خوب پس باید بیشتر فکر کنم ...!

 


احزاب و انتخابات

روزی روزگاری نظری از من در خصوص احزاب چپ و راست در ایران و اینکه کدام یک بر خلاف اهداف نظام فعالیت می کنند را خواستند . در ابتدا با توجه به تحولات پیش آمده در کشور اینگونه به نظر می رسید که احزاب چپی دارند مخالف اهداف نظام صحبت می کنند . ولی با کمی توجه متوجه می شویم که در ایران هیچ حزب و یا گروهی بدون اخذ تاییدیه از وزارت کشور نمی تواند دارای فعالیت سیاسی باشد . و درصورت تخلف قانون اقدام به حذف آن می نماید . لذا من هم به این موضوع اشاره داشتم که تا زمانیکه احزاب در چارچوب مجوز فعالیت خود عمل کنند نمی توان مانع از فعالیت آنها شد ولی اینکه چرا نظرات آنها با هم در همه امور یکی نمی باشد نیز واضح من الشمس است که نظرهرکسی در موضوعات مختلف با نظر دیگری فرق دارد .مهم این است که در زمانیکه اختلاف افکار در بین این احزاب پیش می آید منجر به کاهش فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی جامعه نگردیده و زندگی مردم مختل نگردد . اختلافات را می توان با درخواست از رای رهبری در آن موضوع به نتیجه رساند . با توجه به این نظر از من پرسیده شد که چرا در حزبی عضویت پیدا نکرده ام و نظر من این بود که احزاب ما می بایست با توجه به فعالیتهای تعریف شده در اساسنامه خود اقدام به فعالیت کرده و در زمانهای مختلف و براساس مسایل پیش آمده در جامعه نظر خود را بر خلاف اساسنامه تغییر ندهند . بعنوان مثال تونی بلر نخست وزیر انگلیس از حزب کارگر بود که در یک مورد تصمیمی را اتخاذ کرد که مغایر اهداف حزب کارگر و بیشتر با موافق اهداف حزب محافظه کار تشخیص داده شد و حزب کارگر از او دراین خصوص ابراز گلایه مندی نمود . حال شما در طول  انقلاب ما  ببنید کدام حزب به فعالیت اساسنامه ای خود بطور کامل عمل کرده و در بعضی موارد  نظراتش در یک روز چپی و روز دیگر راستی عمل نموده و رفتار دوگانه دارند که من بخواهم اقدام به عضویت در حزبی نمایم . هم اکنون که این مطلب را می نویسم موسم دور دوم انتخابات مجلس نیز می باشد آیا آقایان و خانمهایی که از طرف احزاب مختلف کاندید شده اند دقیقا می دانند که دنبال چه موضوعی هستند یا اینکه درآینده مجبور به ترک آن حزب و پیوستن به حزب دیگری خواهند شد . دوست دارم نظر شما را نیز در این خصوص بدانم.