بعضی وقتها مردم به این فکر میکنند که اگر مدیریت و برنامه در این مملکت هست ، پس چرا اینهمه تلاطم در بازار ها را میبینیم ؟! بعد به این فکر می افتن که خوب شاید مدیران دستشان بسته است . پس باید یه فکری به حال افرادی که دست مدیریت رو بستن بکنیم . چه کار کنیم ، چه کار نکنیم ، بهتره در انتخابات به کسی رای بدیم که بتونه با این افراد مقابله کنه ! بعد هی میگردن و میگردن تا بالاخره روی یکی به توافق می رسن . حالا بعد از کلی امید و آرزو که این انتخاب میتونه راه رو برای پیشرفت کشور هموار کنه ، می بینند که اون شخص هنوز تصمیمی نگرفته ! اینجاست که نا امیدی تمام وجود مملکت رو میگیره و مردم دیگه امیدی به بهتر شدن اوضاع ندارند ! پس بهترین کار را در این می بینند که خودمون به فکر خودمون باشیم ! برای همین هم راه می افتن توی بازار و طلا و ارز می خرند ! هرچی هم که بهشون میگیم نکنید این کار رو ، کسی گوش به حرفمون نمی ده ! اون وقت مدیر تصمیم می گیره با زور و ضرب هم که شده بازار رو آروم کنه ! حالا هر چی به مدیره می گیم ، بابا با این کارها نمیشه به مبارزه با تقاضای کاذب در بازار رفت ، اونهم گوش نمیده ! حالا شما اگه جای من بودید ، چگونه می خواستید نظر بدید که راهکار خارج شدن از این بحرانها چیست !؟